سیری در آیات حجاب

 

نویسنده

احمد عابدینی



. 34

کندوکاو در آیات حجاب، آن هم یک جا و همه سونگرانه، برای اهل نظر و فقه‏پژوهان، می‏تواند ره‏گشا و پرفایده باشد و آنان را در دستیابی به زوایای گوناگون این گزاره مهم اجتماعی، رهنمون سازد.

کنار هم گذاردن آیات حجاب و درنگ بر روی آنها و توجه به آغاز و پایان نشانه‏های پیوسته و ناپیوسته هر یک از آیات، بسیار روشن‏گر خواهد بود و ره‏گشا،که در ضمن بحث،به این نکته اشاره خواهد شد.

نکته شایان توجه این که:در کنار هم و به ترتیب نزول آوردن آیات و دقت و درنگ روی آنها، نشان خواهد داد که حکم حجاب،یک باره اعلام نشده،بلکه کم‏کم و با گذشت زمان و آماده شدن زمینه و. بر قلب مبارک پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل شده است.

ابتدا، در روزهای پایانی سال پنجم هجری، در جریان ولیمه ازدواج پیامبر(صلی الله علیه وآله) با زینب بنت جحش(همسر طلاق داده شده زیدابن‏حارثه) آیه حجاب همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر آن حضرت نازل شد.

همه مردان برابر دستور این آیه شریفه می‏بایست از پس پرده با همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) سخن بگویند.

در مرحله دوم، خویشاوندان نسبی از دایره این حکم بیرون شدند و آنان اجازه یافتند با همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) بی‏آن‏که پرده‏ای در بین باشد، سخن بگویند.

در مرحله سوم، جلباب (چادر) به عنوان حقی برای همسران و دختران پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ن مؤمن قرار داده شد.

در مرحله چهارم، آیات سوره نور احکام حجاب بانوان را روشن ساخت.

در مرحله پنجم، اجازه گرفتن برای ورود به محل استراحت‏بانوان محرم، مطرح شد.

چند نکته از این بررسی به دست می‏آید:

1.در نگاه به بانوان محرم و اندازه پوشش آنان در برابر محرمان، بین خویشاوندان نسبی و سببی فرق است؛یعنی هیچ‏گاه پوشش مادر نزد فرزند، همانند پوشش مادرزن در نزد داماد نیست.

2. این که گفته می‏شود محرمان، چه سببی و چه نسبی، می‏توانند به همه جای بدن یکدیگر نظر بیفکنند، به جز عورت و شرمگاه، سخنی است‏بی‏دلیل.این بخش از بحث مقداری به درازا کشید که چاره‏ای نبود؛زیرا فقیهان روزگار ما، آن‏گونه که از حاشیه‏های عروة‏الوثقی برمی‏آید، همه،برخلاف این نظر دارند؛از این روی بایسته بود که دلیلهای این مساله بیش‏تر به بوته بررسی گذاشته شود.

3.روایات رسیده از معصومان در این موضوع،سخن جدیدی،غیر از آنچه از آیه‏های حجاب فهمیده می‏شود، بیان نکرده‏اند.

4.از ملاکها و معیارهای به دست آمده از بحث و کندوکاو در آیات شریف، در گزاره‏های جدید و مسائل نوپیدا بهره بردیم و آنها را به گونه استدلالی، شرح دادیم.در مثل فرق بین عکس و صاحب عکس و فیلم شخص و خود شخص بیان شده است.

ترتیب نزول آیات حجاب

نخستین مرحله

تا پیش از سال پنجم هجری، بر ن مسلمان، واجب نشده بود که حجاب داشته باشند.آنان با همان لباس معمول و مرسوم آن زمان، در جامعه حاضر می‏شدند،با مردان سخن می‏گفتند و حتی با آنان بر سر یک سفره می‏نشستند و از یک ظرف غذا می‏خوردند؛تا این که در سال پنجم هجری، پس از ازدواج پیامبر(صلی الله علیه وآله) با زینب بنت جحش، خداوند حجاب را بر ن حضرت قرار داد و به مؤمنان دستور داد، هرگاه از همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) چیزی خواستید، از پشت پرده بخواهید:

واذا سالتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب»

سپس دلیل این دستور را چنین بیان می‏فرماید:

ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن.» (1)

نکته: پیش از نازل شدن آیه حجاب،در همین سوره شریف، آیات دیگری نازل شده که در آنها، شان همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) در صورت نگهداشت تقوای الهی، از شان دیگر ن برتر دانسته شده است و به همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) دستور داده شده که از حجره‏ها،مگر برای کارهای ضروری،خارج نشوند و با ناز و کرشمه،با مردان سخن نگویند و بسان دوران جاهلیت نخستین، خود را نیارایند:

یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولا معروفا. وقرن فی بیوتکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی» (2)

دومین مرحله

در پی نازل شدن حکم حجاب درباره همسران رسول‏خدا(صلی الله علیه وآله) و بازداشته شدن مردان از مستقیم سخن گفتن با آنان و دستور به نگاه نکردن به ایشان، که گویا این حکم،همه، حتی پدران، برادران و خویشان همسران رسول‏خدا را در برمی‏گرفت، این پرسش ها مطرح شد:

·       آیا پدران همسران رسول‏خدا(صلی الله علیه وآله) از دیدن دختر خود بازداشته شده‏اند؟

·       آیا برادران همسران رسول‏خدا(صلی الله علیه وآله) حق دیدن خواهران خود را ندارند؟

·       آیا پسران همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) که از شوی پیشین خود داشتند، دیگر اجازه ندارند مادران خود را ببینند؟

·       آیا ن مؤمن،بسان مردان مؤمن باید از پس پرده با همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) سخن بگویند؟ (3) یعنی آیا همان‏گونه که یا ایها الذین آمنوا» ن و مردان با ایمان را در بر می‏گیرد و تنها از باب تغلیب‏» ضمیرها مذکر آمده است، در اذا سالتموهن‏»ضمیر مخاطب از باب تغلیب‏»به صورت مذکر آمده است؛ولی در واقع ن را هم در بر می‏گیرد و برابر این حکم ن مؤمن نیز باید از پس پرده با همسران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) سخن بگویند؛ یا خیر، این حکم ویژه مردان است؟

در پی این پرسش های گوناگون و شبهه‏ها، این آیه شریفه بر قلب مبارک رسول‏خدا(صلی الله علیه وآله) فرود آمد:

لاجناح علیهن فی آبائهن ولاابنائهن ولااخوانهن ولاابناء اخوانهن ولاابناءاخواتهن ولانسائهن ولاماملکت ایمانهن واتقین‏الله ان الله کان علی کل شی‏ء شهیدا.» (4)

چند نکته

الف.پنج گروه نخست از گروه های نامبرده شده، همانانی هستند که به محرمان نسبی نامبردارند.بنابراین، حکم حجاب برای ن پیامبر(صلی الله علیه وآله) بدین منظور نبوده که آنان خود را از تیررس چشم محرمان نسبی به دور نگهدارند.و به دیگر سخن، همسران رسول‏خدا وظیفه ندارند که با محرمان نسبی خود نیز از پس پرده سخن بگویند.آنان، همان‏گونه که پیش از این اجازه داشته‏اند و بر آنان روا بوده بدون حجاب و پرده با محرمان نسبی خود سخن بگویند، اکنون که به همسری پیامبر(صلی الله علیه وآله) درآمده‏اند نیز می‏توانند، با محرمان نسبی بی‏پرده سخن بگویند.

ب. تکلیف در پس پرده قرار گرفتن، متوجه همسران رسول خداست، نه مردان. و به دیگر سخن، همسران آن حضرت باید خود را در پس پرده نگه بدارند، نه این که مردان وظیفه داشته باشند نگاه نکنند؛ از این روی، به جای لاجناح علی آبائهن‏» که کوتاه‏تر و آسان‏تر بود، عبارت: لاجناح علیهن فی آبائهن‏» آمد، تا نشان دهد آن‏گاه که گناهی هست، آن گناه بر ن است.

در جمله آخر، خداوند خطاب به ن فرمود: واتقین الله‏» شما ن باید تقوای الهی را پیشه کنید و خود را در پس پرده قرار دهید. و نفرمود: واتقوا الله‏» شما مردان، یا شما مردان و ن، باید تقوای الهی را پیشه کنید و چشم ندوزید.

بنابراین، روایت هایی که برابر آنها رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به همسران خود فرمود: از ابن‏مکتوم نابینا روی بگیرند و خود را در پس پرده حجاب نگهدارند، از همین باب است. نه این‏که از آن احادیث‏بتوان تنقیح مناط کرد و دستور کلی به واجب، یا مستحب برای تمامی ن استفاده کرد؛ زیرا تنقیح مناط در جایی است که احتمال ویژگی برای مورد وجود نداشته باشد، در حالی که این جا، احتمال ویژه بودن مورد، بسیار قوی است.

اکنون برای روشن‏تر شدن بحث، روایات واقعه دیدار ابن‏مکتوم را از پیامبر(صلی الله علیه وآله) بازگو می‏کنیم:

استاذن ابن‏مکتوم علی النبی(صلی الله علیه وآله) و عنده عائشة وحفصة. فقال لهما: قوما فادخلا البیت. فقالتا: انه اعمی. فقال: ان لم‏یرکما فانکما تریانه.» (5)

ابن‏مکتوم از محضر پیامبر(صلی الله علیه وآله) اجازه ورود گرفت. این در حالی بود که عائشه و حفصه نزد پیامبر بودند. پیامبر(صلی الله علیه وآله) به آن دو فرمود: برخیزید و داخل اتاق شوید.

آن دو گفتند: او نابیناست.

حضرت فرمود: اگر او شما را نمی‏بیند، شما او را می‏بینید.

از ام‏سلمه روایت‏شده که گفته است:کنت عند رسول الله(صلی الله علیه وآله) و عنده میمونة. فاقبل ابن‏ام‏مکتوم. وذلک بعد ان امر بالحجاب. فقال: احتجبا. فقلنا: یارسول الله الیس اعمی لایبصرنا؟ قال: افعمیا وان انتما الستما تبصرانه؟» (6)

من و میمونه نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بودیم که ابن‏مکتوم وارد شد. این حادثه پس از دستور به حجاب بود. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: در پس پرده حجاب روید.

گفتیم: ای رسول خدا! آیا او نابینایی که ما را نبیند، نیست؟

فرمود: آیا شما نیز نابینایید؟ آیا شما او را نمی‏بینید؟

همان‏گونه که پیش از این یادآور شدیم، این روایات، ویژه همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) است و به هیچ روی دیگر ن مسلمان را در برنمی‏گیرد و تنقیح مناط و سریان دادن حکم به تمامی ن مسلمان، دلیل می‏خواهد.

ج. در مراد از نسائهن‏» اختلاف است. در مجمع‏البیان، دو قول نقل شده است:

1. مراد ن هم‏کیش؛ یعنی ن مؤمن است، نه ن یهودی و نصاری؛ زیرا آنان ن مؤمن را می‏بینند و برای شوهران خود وصف می‏کنند؛ این قول از ابن‏عباس است.

2. مراد، همه ن است. (7)

از روح‏المعانی نیز دو قول به دست می‏آید:

1. قول ابن‏عباس؛ یعنی ن هم‏کیش.

2. ن خویشاوند و وابستگان و پیوسته‏های به آنان.

وفی البحر: دخل فی نسائهن‏» الامهات و الاخوات و سایر القربات و من یتصل بهن من المتصرفات لهن و القائمات بخدمتهن.» (8)

مادران، خواهران و دیگر خویشاوندان و نی که برای آنان کار می‏کنند و به خدمت آنان و خدمتگزار آنان هستند، داخل در نسائهن‏»اند.

سومین مرحله

یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک ونساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن، ذلک ادنی ان یعرفن فلایؤذین وکان الله غفورا رحیما.» (9)

ای پیامبر! به همسران و دختران خود و ن مؤمن بگو: چادرهای خود را بردوش گیرند. این نزدیک‏تر است، برای این که شناخته و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند و خدا آمرزنده مهربان است.

تاکنون روشن شد که همسران پیامبر می‏باید خود را در پس پرده نگه دارند و تنها با خویشان نسبی و ن مؤمن و بردگان می‏توانند بدون پرده روبه‏رو شوند.

از دیگر سو، این وظیفه، شرافت ویژه‏ای نیز بود که شامل ن پیامبر(صلی الله علیه وآله) شده بود؛ همان گونه که پیش از این نیز شرافت ها و وظیفه‏های دیگری نیز پیدا کرده بودند، از جمله:

1.     ام‏المؤمنین: وازواجه امهاتهم‏» (10)

2.     و مساوی نبودن با دیگر ن مسلمان در کیفر و پاداش، البته به شرط داشتن تقوا: یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن.» (11)

3.     و از جمله وظیفه‏هایی که بر همسران پیامبر مقرر شده، به ناز و کرشمه سخن نگفتن با مردان و پسندیده سخن گفتن: فلاتخضعن بالقول. وقلن قولا معروفا»

4.     و خارج نشدن از خانه: قرن فی بیوتکن‏»

5.     به گونه دوران جاهلی خود را نیاراستن: لاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولی.»

 به هر حال، بخشیدن شرافت، بدون قرار دادن وظیفه و تکلیف ویژه نبوده است.

حال پس از فرا خواندن امهات المؤمنین‏» به حجاب که هم شرافت و امتیازی بوده و هم تکلیف و وظیفه‏ای، همین وظیفه را و امتیاز را به دیگر ن مؤمن نیز بخشیده است؛ تا آنان از شرافت‏بهره‏مند شوند و قدر و منزلت آنان شناخته شود و جوانان و ولگردان، با آنان برخورد به دور از ادب، و آزار دهنده نداشته باشند و دریابند که اینان ن با شخصیت و از خاندان شریف و پاک هستند و نباید به هیچ‏روی، آزرده و اذیت‏شوند.

از این روی حجاب، جایگاه ویژه‏ای دارد و شرافتی به شمار می‏آید برای ن مؤمن. چنین بود که ن مدینه از این دستور خداوند استقبال کردند و به سرعت مقنعه‏ها و چادرهای سیاه تهیه کردند و با آنها خود را پوشاندند.

ام سلمه می‏گوید:لما نزلت هذه الآیه: یدنین علیهن من جلابیبهن‏» خرج نساء الانصار کان علی رؤسهن الغربان من اکسیة سود یلبسنها.» (12)

وقتی که آیه شریفه: خود را با چادرها فروپوشانید» نازل شد، ن انصار از خانه‏ها خارج شدند، به گونه‏ای که گویا کلاغ های سیاه بر روی سر آنان نشسته‏اند؛ به خاطر لباس های سیاهی که پوشیده بودند.

بمانند همین سخن از عائشه نیز روایت‏شده است.(13)

بی‏گمان جنبه شرافتی و حق بودن حجاب از جنبه تکلیفی آن بیش‏تر بوده است؛ از این روی، در پی اعلام حکم حجاب، وعده بهشت‏برای پیروی کنندگان از این دستور و وعده عذاب برای مخالفان آن، مطرح نشد، بلکه دلیل عقل پسند و عرف پسند آورد:

ذلک ادنی ان یعرفن فلایؤذین»برای شناخته شدن و اذیت نشدن، این بهتر است.

و به همین خاطر که جنبه شرافتی و حق بودن آن بیش‏تر مورد نظر بوده، ن مدینه، برای جلوه‏گر شدن ابهت و حشمت‏خود، چادر سیاه بر سر افکنده‏اند؛ با این که پیامبر(صلی الله علیه وآله) نفرموده بود چادر سیاه بر سر افکنند. بویژه این که پارچه سیاه و پوشش سیاه به سبب جذب حرارت خورشید، برای سرزمینی چون شبه جزیره عربستان، مناسب نیست. بنابراین تنها توجیهی که برای این‏گونه لباس وجود دارد، همان ابهت و حشمت پیدا کردن و استفاده کامل از این حق است.

تا بدان جا حق و شرافت‏بودن حجاب و چادر، بر تکلیف بودن آن برتری داشته که حتی عمربن خطاب، خلیفه دوم مسلمانان، فکر می‏کرد: چادر حق است، نه تکلیف؛ از این روی به کنیزکان اجازه پوشیدن چادر را نمی‏داد:

کان عمربن الخطاب، لایدع فی خلافته امة تقنع ویقول انما القناع للحرائر لکیلا یؤذین.» (14)

عمربن خطاب، در زمان زمامداریش، به هیچ‏روی اجازه نمی‏داد که کنیز ان مقنعه بپوشند و می‏گفت: مقنعه، ویژه ن آزاد است؛ تا شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.

انس می‏گوید:رای عمر جاریة مقنعة فضربها بدرته وقال القی القناع لاتشبهین بالحرائر.» (15)عمر کنیزی را دید که مقنعه بر سر کرده بود، با تازیانه بر سر او زد و گفت: مقنعه را بر دار و خود را به ن آزاد همانند نساز.

در این فکر، عمر تنها نیست و دیگران نیز این‏چنین برداشتی را از حکم حجاب داشته‏اند. در مثل از ابن‏شهاب پرسیده شد: آیا کنیز ازدواج می‏کند و سرخود را می‏پوشاند. وی در پاسخ، آیه شریفه: یا ایها النبی قل لازواجک.» را تلاوت کرد و گفت:فنهی الله الاماء ان یتشبهن بالحرائر.» (16)

خداوند کنیزان را از این که خود را همانند ن آزاد درآورند، بازداشته است.

نکته: از پرسش و پاسخ روشن می‏شود که پرسش کننده می‏دانسته است: کنیز تا شوهر نکرده، حق ندارد چادر سر کند؛ از این روی حکم کنیز شوهر کرده را می‏پرسد که آیا کنیز، با ازدواج کردن، به شرف پوشیدن چادر نایل می‏شود؟ ابن‏شهاب، پاسخ می‏دهد: کنیزکان، چه ازدواج کنند و چه ازدواج نکنند، از این حق، بهره‏ای نخواهند داشت.

نکته مهم: ما اکنون بر آن نیستیم کار عمر را موجه جلوه بدهیم، یا به بوته نقد بگذاریم. همچنین، بر آن نیستیم از روایی و ناروایی برده‏داری و شبهه‏هایی که در این باب وجود دارد، سخن بگوییم.

اکنون سخن در این است: آیا حجابی که بر همسران رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و دختران آن بزرگوار و ن مؤمن قرار داده شده، تنها یک تکلیف و اجبار تعبدی و شرعی بوده، یا تنها حق و شرافت‏بوده و اامی در آن راه نداشته است و یا این که حق و تکلیف، همراه هم بوده است؟

روشن شد که بنابر نگرش عمربن خطاب و ابن‏شهاب، چادر و حجاب حق و شرافت ویژه ن آزاد است و کنیزان از آن بهره‏ای ندارند.

به دیگر سخن، عمربن خطاب و دیگر همفکرهای وی، پوشیدن چادر را مانند آزادی‏» و لازمه آن می‏دانسته‏اند و می‏پنداشته‏اند: همان‏گونه که کنیز از آزادی محروم است، از پوشیدن چادر و مقنعه نیز محروم است. یا همان‏گونه که کنیز از داشتن مال و مالک شدن محروم است، از داشتن حجاب و پوشیدن چادر نیز محروم است.

اما در برابر این قول، احتمال های دیگر و دیدگاه های دیگر وجود دارد؛ در مثل چه بسا حجاب حق همراه با تکلیف باشد؛ همان‏گونه که آزادی حق همراه با تکلیف است. آن جا که شخص می‏خواهد خود را بنده دیگران قرار دهد و با دست‏خود، ریسمان بردگی را برگردن خود بیندازد، خطاب:

ولاتکن عبد غیرک قد جعلک الله حرا.»(17)برده غیر نباش خداوند تو را آزاد قرار داده است.

وی را مکلف به برخورداری از آزادی و زدودن بند بردگی می‏کند و آزاد بودن را بر او تکلیف می‏کند.ولی آن جا که جایگاه آزادی شناخته شده است و کسان ارزش آن را می‏دانند، به هر قیمتی از آن پاسداری می‏شود و انسان ها برای آزاد زیستن، از همه چیز خود در می‏گذرند و حتی به این پندار و گمان که پس از چند نسل فرزندان شان آزاد بزیند و آزادانه سرنوشت‏خود را رقم بزنند، حاضرند خود را به کشتن بدهند و از اساسی‏ترین حق، که حق حیات است، خود را محروم سازند، تا شاید نسیمی از آزادی به فرزندان و نسل های بعدی بدمد، جای تکلیف نیست و کسی به آزاد زیستن تکلیف نمی‏کند.

نتیجه: حجاب و چادر می‏تواند هم حق بشری باشد و هم حق الهی. یعنی اگر کسی خواست از آن حق بهره ببرد و به این پایه از رشد و عقل رسید که پوشش را مصونیت دانست، نه محدودیت، شرافت دانست، نه پستی و. از حق خود که همان استفاده از چادر است، به خوبی بهره می‏برد نیازی به امر و نهی ندارد، بلکه حجاب را سرمایه خود می‏داند و از آن دفاع می‏کند. ولی اگر کسی به این پایه نرسیده است، شرع به عنوان دوستار و خیرخواه او، او را به داشتن حجاب وا می‏دارد.

مثال روشن و فقهی مورد پذیرش همگان، مساله حق الحضانة است که به باور مشهور نگهداری کودکان، تا دو سالگی بر عهده مادر است و پس از دو سال حق نگهداری دختر تا هفت‏سال و آن‏گاه با پدر است و حق نگهداری پسر، پس از دو سال، مطلقا، با پدر است.

اگر به پرونده‏های اختلافی دادگستری در این باب نگریسته شود، روشن می‏شود که بیش‏تر وقت ها، مادر خواهان افزایش زمان نگهداری است و حاضر است‏برای این خواست‏خود و رسیدن به آن، بهای سنگینی را بر عهده گیرد. در این صورت، هیچ سخنی از تکلیف به میان نمی‏آید و همه بحث ها درباره مصالحه و راضی کردن پدر برای واگذاری این حق به مادر است و سخن از جایز بودن و نبودن دریافت وجه در برابر این‏واگذاری حق است.

حال اگر موردی پیدا شد که نه پدر و نه مادر حاضر است کودک را سرپرستی و نگهداری کند، در این صورت، مساله تکلیف مطرح می‏شود و شرع و قانون، پدر، یا مادر و یا هر دو را وا می‏دارد که مصالح کودک را رعایت کنند.

بنابراین حجاب، بسان حق نگهداری کودک، می‏تواند هم حق باشد و هم تکلیف. باز جای این پرسش است که آیا این حق و تکلیف، در محدوده ن آزاد است و کنیزکان را در بر نمی‏گیرد، یا چرا آنان را هم در بر می‏گیرد؟

آیا این حق، بمانند حق نفس کشیدن و حق بقای حیات است که همگانی است، یا مانند حق نگهداری کودک است که شخصی و تنها برای پدر و مادر است؟

شان نزول آیه

حال، برای روشن شدن بهتر معنای آیه شریفه، به بررسی شان نزول ها و یکایک واژگان آیه می‏پردازیم.

1. تفسیر علی‏بن ابراهیم:فانه کان سبب نزولها ان النساءکن یخرجن الی المسجد ویصلین خلف رسول الله(صلی الله علیه وآله) و اذا کان باللیل خرجن الی صلاة المغرب والعشاء الآخر والغداة یقعد الشباب لهن فی طریقهن فیؤذونهن ویتعرضون لهن فانزل الله: یا ایها النبی. وکان الله غفورا رحیما.» (18)

سبب نزول آیه این بود که: ن برای گزاردن نماز، پشت‏سر رسول‏خدا(صلی الله علیه وآله) از منزل خارج می‏شدند و شب هنگام که برای گزاردن نماز مغرب و عشاء و صبح، به سوی مسجد روان می‏شدند، جوانان بر سر راه آنان می‏نشستند و به آزار و اذیت ن نمازگزار می‏پرداختند. در این هنگام این آیه شریفه را نازل فرمود.

2. تفسیر روح‏المعانی:روی عن غیر واحد انه کانت الحرة والامة تخرجان لیلا لقضاء الحاجة فی الغیطان وبین النخل من غیر امتیاز بین الحرائر والاماء وکان فی المدینه، فساق یتعرضون للاماء و ربما تعرضوا للحرائر. فاذا قیل لهم، یقولون حسبنا هن اماء فامرت الحرائر یخالفن الاماء بای والتستر، لیحتشمن و یهبتن فلا یطمع فیهن.» (19)

از کسان بسیار نقل شده که ن آزاد و کنیز، شباهنگام برای دست‏شویی به گودال ها و بین درختان خرما می‏رفتند و فرقی بین ن آزاد و کنیز نبود. در مدینه فاسقانی بودند که به آزار و اذیت کنیزکان می‏پرداختند و چه بسا ن آزاد را نیز آزار می‏دادند.

هنگامی که به آنان گفته شد: [این زن آ

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها