سیری در آیات حجاب
نویسنده
احمد عابدینی
کنار هم گذاردن آیات حجاب و درنگ بر روی آنها و توجه به آغاز و پایان نشانههای پیوسته و ناپیوسته هر یک از آیات، بسیار روشنگر خواهد بود و رهگشا،که در ضمن بحث،به این نکته اشاره خواهد شد.
نکته شایان توجه این که:در کنار هم و به ترتیب نزول آوردن آیات و دقت و درنگ روی آنها، نشان خواهد داد که حکم حجاب،یک باره اعلام نشده،بلکه کمکم و با گذشت زمان و آماده شدن زمینه و. بر قلب مبارک پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل شده است.
ابتدا، در روزهای پایانی سال پنجم هجری، در جریان ولیمه ازدواج پیامبر(صلی الله علیه وآله) با زینب بنت جحش(همسر طلاق داده شده زیدابنحارثه) آیه حجاب همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر آن حضرت نازل شد.
همه مردان برابر دستور این آیه شریفه میبایست از پس پرده با همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) سخن بگویند.
در مرحله دوم، خویشاوندان نسبی از دایره این حکم بیرون شدند و آنان اجازه یافتند با همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) بیآنکه پردهای در بین باشد، سخن بگویند.
در مرحله سوم، جلباب (چادر) به عنوان حقی برای همسران و دختران پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ن مؤمن قرار داده شد.
در مرحله چهارم، آیات سوره نور احکام حجاب بانوان را روشن ساخت.
در مرحله پنجم، اجازه گرفتن برای ورود به محل استراحتبانوان محرم، مطرح شد.
چند نکته از این بررسی به دست میآید:
1.در نگاه به بانوان محرم و اندازه پوشش آنان در برابر محرمان، بین خویشاوندان نسبی و سببی فرق است؛یعنی هیچگاه پوشش مادر نزد فرزند، همانند پوشش مادرزن در نزد داماد نیست.
2. این که گفته میشود محرمان، چه سببی و چه نسبی، میتوانند به همه جای بدن یکدیگر نظر بیفکنند، به جز عورت و شرمگاه، سخنی استبیدلیل.این بخش از بحث مقداری به درازا کشید که چارهای نبود؛زیرا فقیهان روزگار ما، آنگونه که از حاشیههای عروةالوثقی برمیآید، همه،برخلاف این نظر دارند؛از این روی بایسته بود که دلیلهای این مساله بیشتر به بوته بررسی گذاشته شود.
3.روایات رسیده از معصومان در این موضوع،سخن جدیدی،غیر از آنچه از آیههای حجاب فهمیده میشود، بیان نکردهاند.
4.از ملاکها و معیارهای به دست آمده از بحث و کندوکاو در آیات شریف، در گزارههای جدید و مسائل نوپیدا بهره بردیم و آنها را به گونه استدلالی، شرح دادیم.در مثل فرق بین عکس و صاحب عکس و فیلم شخص و خود شخص بیان شده است.
نخستین مرحله
تا پیش از سال پنجم هجری، بر ن مسلمان، واجب نشده بود که حجاب داشته باشند.آنان با همان لباس معمول و مرسوم آن زمان، در جامعه حاضر میشدند،با مردان سخن میگفتند و حتی با آنان بر سر یک سفره مینشستند و از یک ظرف غذا میخوردند؛تا این که در سال پنجم هجری، پس از ازدواج پیامبر(صلی الله علیه وآله) با زینب بنت جحش، خداوند حجاب را بر ن حضرت قرار داد و به مؤمنان دستور داد، هرگاه از همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) چیزی خواستید، از پشت پرده بخواهید:
واذا سالتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب»
سپس دلیل این دستور را چنین بیان میفرماید:
ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن.» (1)
نکته: پیش از نازل شدن آیه حجاب،در همین سوره شریف، آیات دیگری نازل شده که در آنها، شان همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) در صورت نگهداشت تقوای الهی، از شان دیگر ن برتر دانسته شده است و به همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) دستور داده شده که از حجرهها،مگر برای کارهای ضروری،خارج نشوند و با ناز و کرشمه،با مردان سخن نگویند و بسان دوران جاهلیت نخستین، خود را نیارایند:
یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولا معروفا. وقرن فی بیوتکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی» (2)
در پی نازل شدن حکم حجاب درباره همسران رسولخدا(صلی الله علیه وآله) و بازداشته شدن مردان از مستقیم سخن گفتن با آنان و دستور به نگاه نکردن به ایشان، که گویا این حکم،همه، حتی پدران، برادران و خویشان همسران رسولخدا را در برمیگرفت، این پرسش ها مطرح شد:
· آیا پدران همسران رسولخدا(صلی الله علیه وآله) از دیدن دختر خود بازداشته شدهاند؟
· آیا برادران همسران رسولخدا(صلی الله علیه وآله) حق دیدن خواهران خود را ندارند؟
· آیا پسران همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) که از شوی پیشین خود داشتند، دیگر اجازه ندارند مادران خود را ببینند؟
· آیا ن مؤمن،بسان مردان مؤمن باید از پس پرده با همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) سخن بگویند؟ (3) یعنی آیا همانگونه که یا ایها الذین آمنوا» ن و مردان با ایمان را در بر میگیرد و تنها از باب تغلیب» ضمیرها مذکر آمده است، در اذا سالتموهن»ضمیر مخاطب از باب تغلیب»به صورت مذکر آمده است؛ولی در واقع ن را هم در بر میگیرد و برابر این حکم ن مؤمن نیز باید از پس پرده با همسران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) سخن بگویند؛ یا خیر، این حکم ویژه مردان است؟
در پی این پرسش های گوناگون و شبههها، این آیه شریفه بر قلب مبارک رسولخدا(صلی الله علیه وآله) فرود آمد:
لاجناح علیهن فی آبائهن ولاابنائهن ولااخوانهن ولاابناء اخوانهن ولاابناءاخواتهن ولانسائهن ولاماملکت ایمانهن واتقینالله ان الله کان علی کل شیء شهیدا.» (4)
الف.پنج گروه نخست از گروه های نامبرده شده، همانانی هستند که به محرمان نسبی نامبردارند.بنابراین، حکم حجاب برای ن پیامبر(صلی الله علیه وآله) بدین منظور نبوده که آنان خود را از تیررس چشم محرمان نسبی به دور نگهدارند.و به دیگر سخن، همسران رسولخدا وظیفه ندارند که با محرمان نسبی خود نیز از پس پرده سخن بگویند.آنان، همانگونه که پیش از این اجازه داشتهاند و بر آنان روا بوده بدون حجاب و پرده با محرمان نسبی خود سخن بگویند، اکنون که به همسری پیامبر(صلی الله علیه وآله) درآمدهاند نیز میتوانند، با محرمان نسبی بیپرده سخن بگویند.
ب. تکلیف در پس پرده قرار گرفتن، متوجه همسران رسول خداست، نه مردان. و به دیگر سخن، همسران آن حضرت باید خود را در پس پرده نگه بدارند، نه این که مردان وظیفه داشته باشند نگاه نکنند؛ از این روی، به جای لاجناح علی آبائهن» که کوتاهتر و آسانتر بود، عبارت: لاجناح علیهن فی آبائهن» آمد، تا نشان دهد آنگاه که گناهی هست، آن گناه بر ن است.
در جمله آخر، خداوند خطاب به ن فرمود: واتقین الله» شما ن باید تقوای الهی را پیشه کنید و خود را در پس پرده قرار دهید. و نفرمود: واتقوا الله» شما مردان، یا شما مردان و ن، باید تقوای الهی را پیشه کنید و چشم ندوزید.
بنابراین، روایت هایی که برابر آنها رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به همسران خود فرمود: از ابنمکتوم نابینا روی بگیرند و خود را در پس پرده حجاب نگهدارند، از همین باب است. نه اینکه از آن احادیثبتوان تنقیح مناط کرد و دستور کلی به واجب، یا مستحب برای تمامی ن استفاده کرد؛ زیرا تنقیح مناط در جایی است که احتمال ویژگی برای مورد وجود نداشته باشد، در حالی که این جا، احتمال ویژه بودن مورد، بسیار قوی است.
اکنون برای روشنتر شدن بحث، روایات واقعه دیدار ابنمکتوم را از پیامبر(صلی الله علیه وآله) بازگو میکنیم:
استاذن ابنمکتوم علی النبی(صلی الله علیه وآله) و عنده عائشة وحفصة. فقال لهما: قوما فادخلا البیت. فقالتا: انه اعمی. فقال: ان لمیرکما فانکما تریانه.» (5)
ابنمکتوم از محضر پیامبر(صلی الله علیه وآله) اجازه ورود گرفت. این در حالی بود که عائشه و حفصه نزد پیامبر بودند. پیامبر(صلی الله علیه وآله) به آن دو فرمود: برخیزید و داخل اتاق شوید.
آن دو گفتند: او نابیناست.
حضرت فرمود: اگر او شما را نمیبیند، شما او را میبینید.
از امسلمه روایتشده که گفته است:کنت عند رسول الله(صلی الله علیه وآله) و عنده میمونة. فاقبل ابناممکتوم. وذلک بعد ان امر بالحجاب. فقال: احتجبا. فقلنا: یارسول الله الیس اعمی لایبصرنا؟ قال: افعمیا وان انتما الستما تبصرانه؟» (6)
من و میمونه نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بودیم که ابنمکتوم وارد شد. این حادثه پس از دستور به حجاب بود. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: در پس پرده حجاب روید.
گفتیم: ای رسول خدا! آیا او نابینایی که ما را نبیند، نیست؟
فرمود: آیا شما نیز نابینایید؟ آیا شما او را نمیبینید؟
همانگونه که پیش از این یادآور شدیم، این روایات، ویژه همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) است و به هیچ روی دیگر ن مسلمان را در برنمیگیرد و تنقیح مناط و سریان دادن حکم به تمامی ن مسلمان، دلیل میخواهد.
ج. در مراد از نسائهن» اختلاف است. در مجمعالبیان، دو قول نقل شده است:
1. مراد ن همکیش؛ یعنی ن مؤمن است، نه ن یهودی و نصاری؛ زیرا آنان ن مؤمن را میبینند و برای شوهران خود وصف میکنند؛ این قول از ابنعباس است.
2. مراد، همه ن است. (7)
از روحالمعانی نیز دو قول به دست میآید:
1. قول ابنعباس؛ یعنی ن همکیش.
2. ن خویشاوند و وابستگان و پیوستههای به آنان.
وفی البحر: دخل فی نسائهن» الامهات و الاخوات و سایر القربات و من یتصل بهن من المتصرفات لهن و القائمات بخدمتهن.» (8)
مادران، خواهران و دیگر خویشاوندان و نی که برای آنان کار میکنند و به خدمت آنان و خدمتگزار آنان هستند، داخل در نسائهن»اند.
یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک ونساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن، ذلک ادنی ان یعرفن فلایؤذین وکان الله غفورا رحیما.» (9)
ای پیامبر! به همسران و دختران خود و ن مؤمن بگو: چادرهای خود را بردوش گیرند. این نزدیکتر است، برای این که شناخته و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند و خدا آمرزنده مهربان است.
تاکنون روشن شد که همسران پیامبر میباید خود را در پس پرده نگه دارند و تنها با خویشان نسبی و ن مؤمن و بردگان میتوانند بدون پرده روبهرو شوند.
از دیگر سو، این وظیفه، شرافت ویژهای نیز بود که شامل ن پیامبر(صلی الله علیه وآله) شده بود؛ همان گونه که پیش از این نیز شرافت ها و وظیفههای دیگری نیز پیدا کرده بودند، از جمله:
1. امالمؤمنین: وازواجه امهاتهم» (10)
2. و مساوی نبودن با دیگر ن مسلمان در کیفر و پاداش، البته به شرط داشتن تقوا: یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن.» (11)
3. و از جمله وظیفههایی که بر همسران پیامبر مقرر شده، به ناز و کرشمه سخن نگفتن با مردان و پسندیده سخن گفتن: فلاتخضعن بالقول. وقلن قولا معروفا»
4. و خارج نشدن از خانه: قرن فی بیوتکن»
5. به گونه دوران جاهلی خود را نیاراستن: لاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولی.»
به هر حال، بخشیدن شرافت، بدون قرار دادن وظیفه و تکلیف ویژه نبوده است.
حال پس از فرا خواندن امهات المؤمنین» به حجاب که هم شرافت و امتیازی بوده و هم تکلیف و وظیفهای، همین وظیفه را و امتیاز را به دیگر ن مؤمن نیز بخشیده است؛ تا آنان از شرافتبهرهمند شوند و قدر و منزلت آنان شناخته شود و جوانان و ولگردان، با آنان برخورد به دور از ادب، و آزار دهنده نداشته باشند و دریابند که اینان ن با شخصیت و از خاندان شریف و پاک هستند و نباید به هیچروی، آزرده و اذیتشوند.
از این روی حجاب، جایگاه ویژهای دارد و شرافتی به شمار میآید برای ن مؤمن. چنین بود که ن مدینه از این دستور خداوند استقبال کردند و به سرعت مقنعهها و چادرهای سیاه تهیه کردند و با آنها خود را پوشاندند.
ام سلمه میگوید:لما نزلت هذه الآیه: یدنین علیهن من جلابیبهن» خرج نساء الانصار کان علی رؤسهن الغربان من اکسیة سود یلبسنها.» (12)
وقتی که آیه شریفه: خود را با چادرها فروپوشانید» نازل شد، ن انصار از خانهها خارج شدند، به گونهای که گویا کلاغ های سیاه بر روی سر آنان نشستهاند؛ به خاطر لباس های سیاهی که پوشیده بودند.
بمانند همین سخن از عائشه نیز روایتشده است.(13)
بیگمان جنبه شرافتی و حق بودن حجاب از جنبه تکلیفی آن بیشتر بوده است؛ از این روی، در پی اعلام حکم حجاب، وعده بهشتبرای پیروی کنندگان از این دستور و وعده عذاب برای مخالفان آن، مطرح نشد، بلکه دلیل عقل پسند و عرف پسند آورد:
ذلک ادنی ان یعرفن فلایؤذین»برای شناخته شدن و اذیت نشدن، این بهتر است.
و به همین خاطر که جنبه شرافتی و حق بودن آن بیشتر مورد نظر بوده، ن مدینه، برای جلوهگر شدن ابهت و حشمتخود، چادر سیاه بر سر افکندهاند؛ با این که پیامبر(صلی الله علیه وآله) نفرموده بود چادر سیاه بر سر افکنند. بویژه این که پارچه سیاه و پوشش سیاه به سبب جذب حرارت خورشید، برای سرزمینی چون شبه جزیره عربستان، مناسب نیست. بنابراین تنها توجیهی که برای اینگونه لباس وجود دارد، همان ابهت و حشمت پیدا کردن و استفاده کامل از این حق است.
تا بدان جا حق و شرافتبودن حجاب و چادر، بر تکلیف بودن آن برتری داشته که حتی عمربن خطاب، خلیفه دوم مسلمانان، فکر میکرد: چادر حق است، نه تکلیف؛ از این روی به کنیزکان اجازه پوشیدن چادر را نمیداد:
کان عمربن الخطاب، لایدع فی خلافته امة تقنع ویقول انما القناع للحرائر لکیلا یؤذین.» (14)
عمربن خطاب، در زمان زمامداریش، به هیچروی اجازه نمیداد که کنیز ان مقنعه بپوشند و میگفت: مقنعه، ویژه ن آزاد است؛ تا شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.
انس میگوید:رای عمر جاریة مقنعة فضربها بدرته وقال القی القناع لاتشبهین بالحرائر.» (15)عمر کنیزی را دید که مقنعه بر سر کرده بود، با تازیانه بر سر او زد و گفت: مقنعه را بر دار و خود را به ن آزاد همانند نساز.
در این فکر، عمر تنها نیست و دیگران نیز اینچنین برداشتی را از حکم حجاب داشتهاند. در مثل از ابنشهاب پرسیده شد: آیا کنیز ازدواج میکند و سرخود را میپوشاند. وی در پاسخ، آیه شریفه: یا ایها النبی قل لازواجک.» را تلاوت کرد و گفت:فنهی الله الاماء ان یتشبهن بالحرائر.» (16)
خداوند کنیزان را از این که خود را همانند ن آزاد درآورند، بازداشته است.
نکته: از پرسش و پاسخ روشن میشود که پرسش کننده میدانسته است: کنیز تا شوهر نکرده، حق ندارد چادر سر کند؛ از این روی حکم کنیز شوهر کرده را میپرسد که آیا کنیز، با ازدواج کردن، به شرف پوشیدن چادر نایل میشود؟ ابنشهاب، پاسخ میدهد: کنیزکان، چه ازدواج کنند و چه ازدواج نکنند، از این حق، بهرهای نخواهند داشت.
نکته مهم: ما اکنون بر آن نیستیم کار عمر را موجه جلوه بدهیم، یا به بوته نقد بگذاریم. همچنین، بر آن نیستیم از روایی و ناروایی بردهداری و شبهههایی که در این باب وجود دارد، سخن بگوییم.
اکنون سخن در این است: آیا حجابی که بر همسران رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و دختران آن بزرگوار و ن مؤمن قرار داده شده، تنها یک تکلیف و اجبار تعبدی و شرعی بوده، یا تنها حق و شرافتبوده و اامی در آن راه نداشته است و یا این که حق و تکلیف، همراه هم بوده است؟
روشن شد که بنابر نگرش عمربن خطاب و ابنشهاب، چادر و حجاب حق و شرافت ویژه ن آزاد است و کنیزان از آن بهرهای ندارند.
به دیگر سخن، عمربن خطاب و دیگر همفکرهای وی، پوشیدن چادر را مانند آزادی» و لازمه آن میدانستهاند و میپنداشتهاند: همانگونه که کنیز از آزادی محروم است، از پوشیدن چادر و مقنعه نیز محروم است. یا همانگونه که کنیز از داشتن مال و مالک شدن محروم است، از داشتن حجاب و پوشیدن چادر نیز محروم است.
اما در برابر این قول، احتمال های دیگر و دیدگاه های دیگر وجود دارد؛ در مثل چه بسا حجاب حق همراه با تکلیف باشد؛ همانگونه که آزادی حق همراه با تکلیف است. آن جا که شخص میخواهد خود را بنده دیگران قرار دهد و با دستخود، ریسمان بردگی را برگردن خود بیندازد، خطاب:
ولاتکن عبد غیرک قد جعلک الله حرا.»(17)برده غیر نباش خداوند تو را آزاد قرار داده است.
وی را مکلف به برخورداری از آزادی و زدودن بند بردگی میکند و آزاد بودن را بر او تکلیف میکند.ولی آن جا که جایگاه آزادی شناخته شده است و کسان ارزش آن را میدانند، به هر قیمتی از آن پاسداری میشود و انسان ها برای آزاد زیستن، از همه چیز خود در میگذرند و حتی به این پندار و گمان که پس از چند نسل فرزندان شان آزاد بزیند و آزادانه سرنوشتخود را رقم بزنند، حاضرند خود را به کشتن بدهند و از اساسیترین حق، که حق حیات است، خود را محروم سازند، تا شاید نسیمی از آزادی به فرزندان و نسل های بعدی بدمد، جای تکلیف نیست و کسی به آزاد زیستن تکلیف نمیکند.
نتیجه: حجاب و چادر میتواند هم حق بشری باشد و هم حق الهی. یعنی اگر کسی خواست از آن حق بهره ببرد و به این پایه از رشد و عقل رسید که پوشش را مصونیت دانست، نه محدودیت، شرافت دانست، نه پستی و. از حق خود که همان استفاده از چادر است، به خوبی بهره میبرد نیازی به امر و نهی ندارد، بلکه حجاب را سرمایه خود میداند و از آن دفاع میکند. ولی اگر کسی به این پایه نرسیده است، شرع به عنوان دوستار و خیرخواه او، او را به داشتن حجاب وا میدارد.
مثال روشن و فقهی مورد پذیرش همگان، مساله حق الحضانة است که به باور مشهور نگهداری کودکان، تا دو سالگی بر عهده مادر است و پس از دو سال حق نگهداری دختر تا هفتسال و آنگاه با پدر است و حق نگهداری پسر، پس از دو سال، مطلقا، با پدر است.
اگر به پروندههای اختلافی دادگستری در این باب نگریسته شود، روشن میشود که بیشتر وقت ها، مادر خواهان افزایش زمان نگهداری است و حاضر استبرای این خواستخود و رسیدن به آن، بهای سنگینی را بر عهده گیرد. در این صورت، هیچ سخنی از تکلیف به میان نمیآید و همه بحث ها درباره مصالحه و راضی کردن پدر برای واگذاری این حق به مادر است و سخن از جایز بودن و نبودن دریافت وجه در برابر اینواگذاری حق است.
حال اگر موردی پیدا شد که نه پدر و نه مادر حاضر است کودک را سرپرستی و نگهداری کند، در این صورت، مساله تکلیف مطرح میشود و شرع و قانون، پدر، یا مادر و یا هر دو را وا میدارد که مصالح کودک را رعایت کنند.
بنابراین حجاب، بسان حق نگهداری کودک، میتواند هم حق باشد و هم تکلیف. باز جای این پرسش است که آیا این حق و تکلیف، در محدوده ن آزاد است و کنیزکان را در بر نمیگیرد، یا چرا آنان را هم در بر میگیرد؟
آیا این حق، بمانند حق نفس کشیدن و حق بقای حیات است که همگانی است، یا مانند حق نگهداری کودک است که شخصی و تنها برای پدر و مادر است؟
حال، برای روشن شدن بهتر معنای آیه شریفه، به بررسی شان نزول ها و یکایک واژگان آیه میپردازیم.
1. تفسیر علیبن ابراهیم:فانه کان سبب نزولها ان النساءکن یخرجن الی المسجد ویصلین خلف رسول الله(صلی الله علیه وآله) و اذا کان باللیل خرجن الی صلاة المغرب والعشاء الآخر والغداة یقعد الشباب لهن فی طریقهن فیؤذونهن ویتعرضون لهن فانزل الله: یا ایها النبی. وکان الله غفورا رحیما.» (18)
سبب نزول آیه این بود که: ن برای گزاردن نماز، پشتسر رسولخدا(صلی الله علیه وآله) از منزل خارج میشدند و شب هنگام که برای گزاردن نماز مغرب و عشاء و صبح، به سوی مسجد روان میشدند، جوانان بر سر راه آنان مینشستند و به آزار و اذیت ن نمازگزار میپرداختند. در این هنگام این آیه شریفه را نازل فرمود.
2. تفسیر روحالمعانی:روی عن غیر واحد انه کانت الحرة والامة تخرجان لیلا لقضاء الحاجة فی الغیطان وبین النخل من غیر امتیاز بین الحرائر والاماء وکان فی المدینه، فساق یتعرضون للاماء و ربما تعرضوا للحرائر. فاذا قیل لهم، یقولون حسبنا هن اماء فامرت الحرائر یخالفن الاماء بای والتستر، لیحتشمن و یهبتن فلا یطمع فیهن.» (19)
از کسان بسیار نقل شده که ن آزاد و کنیز، شباهنگام برای دستشویی به گودال ها و بین درختان خرما میرفتند و فرقی بین ن آزاد و کنیز نبود. در مدینه فاسقانی بودند که به آزار و اذیت کنیزکان میپرداختند و چه بسا ن آزاد را نیز آزار میدادند.
هنگامی که به آنان گفته شد: [این زن آ
درباره این سایت