هرمنوتیک چیست
نویسنده
حضرت آیة الله العظمی جعفر سبحانی مدظله العالی
فهرست مطالب
مفهوم شناسی هرمنوتیک
هرمنوتیک روش شناسی
تفسیر به رای یا پیشداوری
قرآن و تفسیر به باطن
تاویل در قرآن
تاویل در مقابل تنزیل
تاویل در مورد متشابه
استوا بر عرش نمونه از متشابهات
1. استوا در قرآن و لغت
2. معنی عرش در لغت و عرف
هرمنوتیک» واژهای یونانی است و به معنی هنر تفسیر» یا تفسیر متن» میباشد. گاهی گفته میشود این واژه از نظر ریشهی لغوی با هرمس» پیامبر خدایان، بیارتباط نیست.و در حقیقت مفسر» کار هرمس» را انجام میدهد و میکوشد تا هرمس گونه معنای سخن را کشف کند، همان گونه که هرمس پیام آور و مفسر پیام خدایان بود.
تفسیر متن خواه متن دینی و یا تاریخی و یا علمی، واقعیتی است که ابعاد سهگانه دارد:
الف: متنی که در اختیار مفسر قرار دارد.
ب: مقصدی که نویسندهی متن آن را تعقیب میکند.
ج: مفسری که میخواهد با ابزار و ادوات خاص به تفسیر آن بپردازد.
و هنر مفسر این است: از روشهای صحیح برای فهم کامل متن کمک بگیرد و از این طریق به مقصد و یا مقاصد نویسنده برسد.
از این جهت میبینیم برخی از غربیان مانند اگوست ولف (2) آن را به معنی علم به قواعد کشف اندیشهی مؤلف و گوینده به کار برده است. و شلایر ماخر» (3) (1768 - 1834) آن را به مثابه روش جهت جلوگیری از خطر بد فهمی یا سوء فهم معرفی میکند. تا آنجا که ویلهم دیلتای (4) (1833 - 1911) کوشش کرد که متد جامع و فراگیری برای تفسیر تمام پدیدههای انسانی پدید آورد، همان طوری که برای فهم علوم طبیعی، شیوهی فهم خاص وجود دارد. و در حقیقت آن را یک نوع روش شناسی علوم انسانی، در مقابل روش شناسی علوم طبیعی به کار گرفت.
پل ریکو که یکی از برجستهترین نمایندگان هرمنوتیک معاصر است آن را نظریهی عمل فهم در جریان روابطش با تفسیر متون تعریف کرده است، یعنی هرمنوتیک دانشی است که به شیوهی فهم و مکانیزم تفسیر متون میپردازد.(5)
در هر حال آنچه که از تفسیر متون در گذشته و تا چندی قبل مطرح بوده، جنبهی روشی داشته است و هرگز جزء مسایل کلامی و یا فلسفی نبوده است، و کسانی که دربارهی تفسیر متون یا به تعبیر غربی هرمنوتیک» سخن گفتهاند، هدف این بود که روشی را ارایه دهند تا در سایه آن، (1889 - 1976) و گادامر (7) (1900 .) هرمنوتیک از بخش روش شناسی خارج شده و در قلمرو مسایل فلسفی قرار گرفته است، حالا آنان با چه اندیشه به این تحول دست زدهاند و چگونه مسالهای را که در شمار مسایل روش شناسی بود، وارد قلمرو مسایل فلسفی کردهاند، بعدا آن را متذکر خواهیم شد.
روی این اساس که هرمنوتیک از نظر واقعیت دو تفسیر مختلف دارد:
1. هرمنوتیک روش شناسی.
2. هرمنوتیک فلسفی.
ما هر دو تفسیر را به طور جداگانه مطرح میکنیم:
پیش از آن که به توضیح بخش نخست وارد شویم، از تذکر نکتهای ناگزیریم و آن این که در زبان علمی امروز، هرمنوتیک» از دایرهی تفسیر یک متن پا فراتر نهاده و در مورد فهم تاریخ (حوادث تاریخی) به ویژه با توجه به فاصله زمانی مفسر با آن حوادث (هرمنوتیک تاریخی) فهم عواطف و احساسات (هرمنوتیک روانشناختی) و به طور کلی فهم جهان بیرون از خود، دسترسی بر جهات درونی دیگران، از طریق علایم و الفاظ و اصوات، به کار میرود.تو گویی هرمنوتیک جریان و مکانیزم فهمیدن را میآموزد، بنابراین تعجب نخواهید کرد که در مورد تفسیر یک تصویر نقاشی، و یا یک مجسمه نیز به کار میرود.
ولی آنچه که برای ما در این بحث مطرح است همان دایرهی محدود، به نام تفسیر متون وبالاخص متون دینی است هر چند ملاک در همه جا یکسان است.
مؤلفی که متنی را از خود به یادگار میگذارد، حامل پیامی استبه نسل حاضر و آینده، طبعا هدف مفسر نیز کشف واقعیت این پیام است و هرگز نمیتوان تفسیر را از کشف پیام جدا کرد.
در این قسمت متون علمی و یا متون دینی با دیگر متون تاریخی و اجتماعی فرقی ندارند و در همه، سعی و کوشش میشود پیام مؤلف به دست آید.
بالاخص کتاب های آسمانی که پیام آن سعادت آفرینی برای انسانهاست، در تفسیر آن سعی بر این است که مقصود واقعی از متن به دست آید؛ زیرا انحراف از آن واقعیت، جز غلتیدن در وادی ضلالت چیزی نیست . چنان که میفرماید:
انهذا القرآن یهدی للتی هی اقوم.» (اسراء/9) .
قطعا این قرآن انسان ها را به آیین استوار راهنمایی میکند».
کتاب آسمانی ما مؤمنان را به اندیشیدن در آیات قرآنی دعوت میکند تا از این طریق به مفاهیم عالی قرآن راه یابند و آنها را از نظر اندیشه و رفتار به کار ببندند.
افلا یتدبرون القرآن.» (نساء/82) .
آیا در آیات قرآن نمیاندیشید» .
و در آیهی دیگر میفرماید:
کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوا الالباب» (ص/29) .
کتابی است که آن را فرو فرستادیم تا در آیات آن بیندیشید، و صاحبان خرد متذکر گردند» .
این آیات و نظایر آنها که در کتاب های آسمانی به فراوانی وجود دارند همگی ما را به یک حقیقت دعوت میکنند و آن این که این کتاب برای آن فرو فرستاده شده که افراد با ایمان با تدبر و اندیشه به مقاصد کتاب که مقاصد فرستندهی آن نیز در آن نهفته است پی ببرند، و آنها را به کار گیرند. بنابراین، تلاش مفسر باید در مسیر کشف مقاصد مؤلف باشد و در غیر این صورت هدایت تحقق نپذیرفته و تدبر به ثمر نمیرسد.
از آنجا که تفسیر متن نزد عالمان اسلامی جنبهی روشی داشته است نه فلسفی، مفسران بزرگی برای مفسر شروطی قایل شدهاند تا بتوانند در پرتو فراهم ساختن این شروط، مقاصد الهی را به دست آورند، و همه آنها حاکی از آن است که مفسران اسلامی به تفسیر به دیدهی روشی» مینگریستهاند. ما به عنوان نمونه برخی از مفسران را که شرایط تفسیر صحیح را به صورت روشن مطرح کردهاند، ذکر میکنیم.
الف) حسین بن محمد بن المفضل ابو القاسم معروف به راغب اصفهانی (م502ه) در کتاب گرانسنگ خود به نام مقدمه جامع التفاسیر» شرحی دربارهی شرایط تفسیر و مفسر آورده که اجمال آن را از نظر شما میگذرانیم.
او میگوید: تفسیر کتاب الهی جز در سایهی یک رشته علوم لفظی و عقلی و موهبت الهی امکان پذیر نیست، او این علوم را چنین بر میشمرد:
1. شناخت الفاظ که متکفل آن علم لغت است.
2. مناسبت برخی از الفاظ با برخی دیگر که بیانگر آن، علم اشتقاق است.
3. شناسایی عوارض الفاظ یعنی صیغه سازی و اعراب آخر کلمه که بیانگر آن علم صرف و نحو است.
4. شناسایی قرائات مختلف.
5. شان نزول آیات بالاخص آنچه که مربوط به سرگذشت پیشینیان است و از آن به نام علم آثار و اخبار» نام میبرند.
6. آنچه که از رسول خدا دربارهی مجملات و مبهمات قرآن نقل گشته است. مانند گفتار رسول خدا درباره نماز و زکات که شرح آنها در سنت پیامبر است.
7. شناسایی ناسخ و منسوخ، عام و خاص، و مسایل اجماعی و اختلافی که از آنها در علم اصول بحث میشود.
8. شناسایی احکام دین و آداب آن و تهای اسلامی که علم فقه» از آنها بحث میکند.
9. شناسایی ادله و براهین عقلی که از آنها در علم کلام گفتگو میشود.
10. علم موهبتی که خدا آن را در اختیار کسی قرار میدهد که بداند و عمل کند، سپس از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل میکند که حکمت روزی به سخن درآمد و چنین گفت: من ارادنی فلیعمل باحسن ما علم» : هر کس خواهان حکمت استبه آنچه که میداند به نحو احسن عمل کند» .
سپس میگوید: این موهبت الهی در سایه انجام کارهای صالح رخ میدهد و لذا قرآن میفرماید:
والذین اهتدوا زادهم هدی.» (محمد/17) .
کسانی که هدایتیافتهاند و به آنچه که میدانند عمل کردهاند بر هدایت شان میافزاییم» .
آنگاه راغب میافزاید: آگاهی از این علوم به اضافه موهبت الهی سبب میشود که مفسر از هر نوع تفسیر به رای (تفسیر به صورت پیشداوری) بیرون آید.
تفسیر به رای از آن گروهی است که این ابزار و ادوات (امور دهگانه) نزد او فراهم نباشد، این گروه طبعا راه تخمین و گمان پیش میگیرد و یک چنین فرد، خطاکار است هرچند به واقع برسد؛ زیرا قرآن مجید گروهی را تصدیق میکند که به حقیقت در عین آگاهی گواهی دهند چنان که میفرماید:
.الامن شهد بالحق وهم یعلمون» (زخرف/86) .
کسانی که به حقیقت در عین آگاهی از آن، گواهی میدهند» (8) و (9)
هدف از ترجمه گفتار راغب اصفهانی ارایهی این حقیقت است که در طول تاریخ تفسیر، مفسران بر این عقیده بودند که از راههای خطا ناپذیر یا کم خطاپذیر به تفسیر قرآن میپردازند و مقاصد الهی را به دست میآورند.
ب) بدرالدین محمد بن عبد الله زرکشی (745 794) در کتاب گرانسنگ خود البرهان فی علوم القرآن» بحثی گسترده در این مورد دارد (10)
ج) جلال الدین سیوطی (848 911) مؤلف کتاب الاتقان فی علوم القرآن» روش صحیح تفسیر قرآن را به صورت گسترده مطرح کرده و از گفتارهای راغب اصفهانی و زرکشی بهره گرفته است. (11)
د) خوشه چین علوم دانشمندان اسلامی نگارنده این سطور فصلی درباره آداب این تفسیر و شیوه صحیح در کتاب منشور جاوید» (12) گشوده که نقل آنها مایهی اطالهی سخن است.
این نه تنها قرآن است که مفسران عالی مقام، دربارهی روش صحیح آن سخن گفتهاند، بلکه تفسیر حدیث پیامبر و دیگر معصومان از این اصل جدا نیست، تفسیر حدیثبر دو پایه استوار است:
الف) صدور حدیث از معصوم با سند صحیح نقل شده باشد.
ب) متن آن با توجه، به کار بردن دستور زبان و دیگر شرایط که در علم الحدیث گفتهاند، تفسیر شود.
از علومی که با طلوع اسلام پیریزی شد، علاوه بر گردآوری حدیث معصوم، نگارش کتاب های تفسیری در باره حدیثشد، اگر صحیح بخاری و صحیح مسلم از شروحی برخوردار میباشند، کتب اربعه امامیه ما نیز از شروح زیادی برخوردار است.
مرحوم مجلسی (1038 1110) کافی کلینی را در 25 جلد به نام مرآة العقول» تفسیر کرده است، همچنان که تهذیب» شیخ طوسی را در ده جلد به نام ملاذ الاخیار» تفسیر نموده است.
ذکر این شواهد برای این است که در شرق اسلامی در میان مسلمین، مفسران کتب آسمانی قبل از طرح هرمنوتیک جدید» انگیزهای جز کشف واقعیات و اهداف مؤلف نداشتهاند.
از آنجا که هدف از تفسیر متن جز واقعگرایی چیزی نبوده، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم امتخود را از تفسیر به رای برحذر داشته و از آن سخت جلوگیری کرده است، و آنان را که با پیشداوری به تفسیر قرآن میپردازند به عذاب الهی نوید داده است، و غالبا مفسران این حدیث را در کتاب های خود نقل میکنند؛ پیامبر فرمود:
من فسر القرآن برایه فاصاب فقد اخطا» (13) : هر کس قرآن را به رای خود تفسیر کند هر چند به واقع برسد، راه خطا پیموده است.
مفسران اسلامی چنان که یادآور شدیم برای تفسیر قرآن ضوابطی معین کرده تا مفسر از آنها پا فراتر ننهد. یکی از آن ضوابط این است :
مفاهیمی که آیات قرآن بر آن دلالت ندارند بر آیه تحمیل نشود، تحمیل چنین معنی که برای آن در خود آیه و آیات دیگر شاهدی نیست، تفسیر به باطن است که از نظر قواعد تفسیر کاملا ممنوع میباشد و گشودن این باب به روی مفسر یک نوع بازی با وحی الهی است.
این سخن به آن معنا نیست که در آیات قرآن دقت و تدبر نکنیم و بر حقایق نهفتهی بر آن دست نیابیم بلکه امعان و تدبر یکی از وظایف مفسر است ولی باید بر آنچه که آیه را با آن تفسیر میکند نوعی شاهد و گواه در آیه و یا آیات دیگر داشته باشد ولی هرگاه به تفسیر آیهای بدون ارایهی هیچ نوع شاهدی پرداخت و در نتیجه اندیشههای خود را بر قرآن تحمیل کرد نوعی تفسیر به رای انجام داده که مظهر کامل آن تفسیر گروه باطنیه» است. آنها معتقدند که قرآن ظاهری دارد و باطنی و نسبتباطن آن به ظاهر آن، نسبت مغز به پوست است، و هرگاه ما به باطن قرآن راه یابیم دیگر نیازی به عبادت و پرستش نخواهیم داشت. و آیه واعبدربک حتی یاتیک الیقین» (حجر/99) : خدای خود را بپرست تا لحظهی یقین» را شاهد گفتار خود میدانند، برای روشن شدن بیپایگی این نوع تفسیر، نمونههایی یادآور میشویم:
الف) صلاة» در آیه مبارکه .ان الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر.» (عنکبوت/45) رسول خداست که مردم را با ارشادات خود از بدیها باز میدارد.
ب) زکات» در آیات قرآنی، تزکیه نفس از طریق شناسایی معارف دینی است.
ج) جنت» در آیات قرآنی، موقعی است که انسان به یقین برسد و انسان خود را از مشقت تکالیف برهاند. (14)
گشودن چنین بابی در تفسیر قرآن، جز مایهی به هم ریختن کتاب آسمانی و نوعی بازیگری با وحی چیز دیگری نیست در این صورت است هر کس تحت عنوان قرائت جدید از دین» آیه را به نوعی تفسیر میکند.
در اینجا سؤالی ممکن است مطرح شود و آن این که پیامبر در یکی از خطبههای خود از ظاهر و باطن قرآن گزارش داده و او را چنین ستوده است:
و له ظهر وبطن، فظاهره حکم وباطنه علم، ظاهره انیق وباطنه عمیق»(15)
قرآن دارای ظاهر و باطنی است، ظاهر آن حکم و فرمان، درون آن علم و دانش است، ظاهر آن زیباست و باطن آن عمیق و ژرف است.
بنابراین چگونه مفسر میتواند به باطن قرآن برسد، اگر تفسیر به باطن ممنوع است چرا رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم برای قرآن ظاهری و باطنی را معرفی میکند؟
پاسخ این سؤال روشن است، مقصود از باطن، معانی تو در توی به اصطلاح سلسله دار» آیه است که میتوان از معنی نخستبه معنی دوم که عمیقتر و ژرفتر است پی برد ولی در عین حال همه این معانی تو در تو که به صورت لازم و موم به هم پیوستهاند و همگی در ظاهر آیه ریشه دارند و لفظی و یا جملهای از آیه بر آن گواهی میدهد، مسلما این نوع تفسیر به باطن، ممنوع نبوده بلکه مجاز و به یک معنا گواه بر عظمت قرآن میباشد.
ما برای روشن شدن این حقیقت مثالی میآوریم که قرآن براهین ابراهیم را در مورد ابطال ربوبیتستاره و ماه و آفتاب پرستان میفرماید:
فلما جن علیه اللیل رای کوکبا قال هذا ربی فلما افل قال لا احب الافلین» (انعام/76) .
درباره این سایت